اگر از دانش آموز سؤال كنيم كه هدف شما در تحصيل چيست؟
در بيشتر موارد پاسخ مي دهند كه كسب دانش و رسيدن به سطوح عالي علمي، فراهم نمودن آينده شغلي و مقدمات زندگي بهتر و راحت تر.
روشهای ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به درس ، کلاس و مدرسه توسط معلم
در چهارچوب كلاس درس، انگيزش به خصوصيات رفتاري نظير علاقه هشياري، توجه، تمركز و پشتكار اطلاق ميشود. اين جنبههاي انگيزشي جنبههايي هستند كه معلم مستقيماً در كلاس با آنها سروكار دارد.
اگر دانش آموزي به درس توجه نكند، به گفتهها و راهنماييهاي معلم وقعي ننهد و تكاليف خود را انجام ندهد، بالطبع ياد دادن مطلب به او بسيار دشوار خواهد بود.
همچنين مربيان آموزشي با خصوصيات انگيزشي درازمدت نيز سروكار دارند. براي مثال، معلم دبستان، نه تنها ميخواهد كه كودكان به درس كلاس توجه كنند، بلكه مايل است به آنان بياموزد كه در زندگي آينده خود نيز از خواندن لذت ببرد، همچنين معلم تاريخ نه تنها علاقمند است كه شاگردان درسهاي او را بياموزند، بلكه اميدوار است كه اين شاگردان در آينده نيز رويدادهاي اجتماعي و تاريخي را دنبال كنند.
انگيزه به دو نوع دروني و بيروني قابل تقسيم است.
از انگيزه بيروني ميتوان به تقويتكنندههايي چون پول، تائيد، محبت، احترام، نمره ،
واز تقويتكنندههاي دروني ميتوان به رضايت خاطر و احساس خوب از يادگيري اشاره كرد.
آنچه كه بيشتر موجب رفتار خودجوش ميشود، انگيزه دروني است. هدف عمده فعاليتهاي پرورشي معلم يا مربي اين است كه دانشآموز به تدريج از انگيزههاي بيروني به سمت انگيزههاي دروني هدايت شود.
تفاوت اساسي افراد داراي انگيزه دروني با افراد داراي انگيزه بيروني اين است كه افراد با انگيزه دروني احساس كفايت بيشتري در خود دارند و كمتر به ديگران اجازه ميدهند كه محرك رفتارشان شوند. اين گروه از دانشآموزان، خود تعيين كننده رفتارها هستند و به خاطر كفايتي كه در خود احساس ميكنند، باور دارند كه ميتوانند با رفتارشان بر محيط خود تأثير بگذارند.
اين گروه از دانش آموزان با انگيزه درونگرا، تصورشان اين است كه موفقيت و عدم موفقيت در تحصيل به خاطر نحوه رفتار صحيح يا غلط خودشان است.
اما برخلاف آنها، دانشآموزان باانگيزه برونگرا، احساس بيكفايتي يا كفايت كم داشته و همواره تصور ميكنند كه موفقيت آنها تحت تأثير عوامل محيطي نظير:
معلم و سوالات سخت است. اين گروه از دانشآموزان حتي اگر درس بخوانند، باز هم موفقيت چنداني نخواهند داشت. چرا كه اندك تلاش آنها به خاطر همان انگيزههاي بيروني، همچون فرار از تنبيه يا كسب خواسته معلم است. اينان در صورت كسب موفقيت اندك هم آن را به شانس و تصادف نسبت ميدهند و نه به تلاش و استعداد خود.
اين دانشآموزان حتي اگر نيمنگاهي به موفقيت داشته باشند، آنقدر آن را صعبالوصول ميدانند كه دست به عمل نميزنند، در نتيجه هرگز طعم موفقيت را نخواهند چشيد.
در حقيقت گام اول در برخورد با اين افراد چشاندن طعم موفقيت به آنها و درهم شكستن تصور منفي آنها در مورد دستيابي به موفقيت است. در اين صورت است كه «موفقيت»، «موفقيت» ميآورد.
از آنجايي كه انسان آمادگي دارد تا فعاليتها و تصوراتش را تعميم دهد، موفقيت در يك درس منجر به موفقيت در دروس ديگر ميشود و اين موضوع در مورد دروس اصلي هر رشته مهمتر است.
درواقع، ضعف درسي در اين دروس منجر به بيعلاقگي به تحصيل و گاهي حتي ترك تحصيل ميشود و البته عكس آن هم صادق است. به همين علت به معلمان دروس اصلي هر رشته توصيه ميشود، شرايط آموزشي و امتحاني را مطلوب نمايند و با ارزشيابيهاي مناسب فضاي كلاس را لذتبخش كنند.
به طوركلي بهمنظور افزايش انگيزه دانشآموزان و سوق دادن آنها به سمت دروني شدن انگيزهها راهكارهاي زير توصيه ميشود:
1 - سعي كنيم اولويت تجربههاي دانشآموزان براي آنها جالب باشد، احساس موفقيت اوليه اعتماد به نفس آنها را افزايش ميدهد. اين موضوع در مسابقات ورزشي نيز مشهود است.
2 - براي موفقيت دانشآموزان پاداش در نظر بگيريم. منتظر نباشيم تا افت تحصيلي اتفاق افتد و سپس موفقيت را تحسين كنيم.
3 - با احترام گذاشتن به تفاوتهاي فردي دانشآموزان، هرگز آنها را با يكديگر مقايسه نكنيم.
4 - دانشآموزان را در كلاس كمتر درگير مسائل عاطفي منفي نمائيم و نسبت به حساسيتهاي عاطفي آنان آشنا و در كاهش آن كوشا باشيم. سختگيري و انضباط شديد، تبعيض، بيان قضاوتهاي منفي و خبرهاي ناخوشايند از جمله عواملي است كه موجب درگيري ذهني و كاهش علاقه به يادگيري ميشود.
5 - بلافاصله پس از آزمون يا پرسش كلاسي، دانشآموزان را از نتيجه كار آگاه كنيد.
6 - براي اينكه دانشآموز بداند، در طول تدريس بهدنبال آموختن به چيزي باشد، بيان اهداف آموزشي مورد انتظار از او را در ابتداي درس فراموش نكنيم.
7- چگونگي يادگيري و نحوه انجام كار براي دانشآموز مشخص شود.
8 - بهمنظور افزايش حس كفايت در دانشآموز از او بخواهيم مطالب ياد گرفته شده را به دوستان يا كلاس آموزش دهد.
9 - در مورد مشكلات درسي دانشآموز و ريشهيابي آن، با او تبادل نظر و گفتوگو كنيم.
10 - تشويق كلامي در كلاس، به صورت انفرادي بسيار حائز اهميت است.
11 - مطالب درسي را به ترتيب از ساده به دشوار مطرح كنيم.
12 - از بروز رقابت ناسالم در بين دانشآموزان پيشگيري شود.
13 - در فرآيند آموزش متكلم وحده نباشيم و يادگيرندگان را در يادگيري مشاركت دهيم.
14 - علاقه به دانشآموزان و تعلق خاطر و اهميت دادن به يكايك آنها، سطح انگيزهها را افزايش ميدهد.
15 - آموزش را با «تهديد» پيش نبريم.
16 - براي دانشآموزان با انگيزه، خوراك علمي كافي داشته باشيم.
17 - با محول كردن مسئوليت به دانشآموزان كم توجه، آنان را به رفتارهاي مثبت هدايت و علل كمتوجهي در آنها را بررسي كنيد.
18 - شيوههاي تدريس را از سنتي به شيوههاي روز تغيير داده و با استفاده از تكنولوژي آموزشي، حواس پنجگانه دانشآموزان را به كار گيريم.
19 - ميان درس كلاس و مسائل زندگي كه به وسيله همان درس قابل حل است، ارتباط برقرار كنيم.
20 - تدريس را با طرح مطالب و پرسشهاي جالب توجه آغاز كرده و با تحريك حس كنجكاوي، دانشآموزان را برانگيختهتر سازيم.
21 - به وضعيت جسماني دانشآموزان توجه كرده و علل جسمي بيتوجهي و كاهش انگيزه آنان را بيابيم.
22 - محيط كلاس را با طراحي زيبا و مناسب، جذاب سازيم تا مانع بروز كسالت روحي شويم.
23 - با فرهنگ و تاريخچه زندگي افراد مدرسه يا محلهاي كه در آن تدريس ميكنيم، آشنا شده و در طول تدريس از مثالهاي آشنا استفاده كنيم.
24 - به منظور اطلاع از نتيجه فعاليت درسي دانشآموزان و ارائه بازخورد به موقع و مناسب، تكاليف آنان را بلافاصله در جلسه بعدي ملاحظه و با رفع اشكالات، جنبههاي مثبت را تشويق كنيد.
25 - در گرفتن آزمون و امتحان به قول خود عمل كنيم.
26 - زمان يادگيري بايد در حد توان دانشآموز باشد. براي تجديد قوا و انگيزه در ميان كلاس از وقت تفريح و استراحت غافل نشويم.
27 - دانشآموز را از ميزان پيشرفت خود آگاه سازيم تا بداند براي رسيدن به هدف چه گامهاي ديگري بردارد.
28 - به لحاظ اخلاقي و ايجاد انگيزه، هميشه خوشاخلاق و خوشرو باشيم.
29 - به منظور افزايش حس كفايت و مشاركت در ارائه دروس از نظرات دانشآموزان استفاده كنيم.
30 - مطمئن باشيم كه توجه دانشآموزان براي شروع تدريس آماده است.
31 - تمام مطالب دشوار را يكجا و در يك جلسه آموزش ندهيم.
32 - به خاطر داشته باشيم، توجه افراطي به دانشآموزان (قوي يا ضعيف) موجب متشنج شدن فضاي كلاس ميشود.
33 - دانشآموزان را به گروههاي «خوب»، «بد» و «ضعيف» تقسيمبندي نكنيم.
34 - از ورود به موضوعات حاشيهاي كه منجر به انحراف توجه كلاس ميشود، بپرهيزيم.
35 - با ايجاد جلسات بحث و تحليل به دانش آموزان فرصت تفكر و اظهار نظر بدهيم.
36 - هرگز دانشآموزان را مجبور به انجام فعاليتهاي تحقيركننده نظير «جريمه» نكنيم.
37 - به افراد درونگرا، كمرو، مضطرب كه تمايلي به ابراز وجود ندارند، توجه كرده و با تقويت رفتارهاي مثبت، آنها را به مشاركت در بحثهاي كلاسي و كارهاي گروهي تشويق كنيم.
38 - در روشهاي تدريس، كنفرانس و سمينار را مد نظر قرار دهيم.
39 - تأكيد بر نمره، اضطراب دانشآموزان را افزايش ميدهد و مانع از توجه كامل به موضوع درس ميشود. اين دانشآموزان با وجود تلاش زياد از نمرات پاييني برخوردارند و به تدريج رابطه ميان تلاش و نتيجه را ناديده مي گيرند كه در نهايت منجر به از دست رفتن انگيزه خواهد شد.
40 - گاهي از تجربههاي دوران تحصيل و شكستها و موفقيتهاي خود براي دانشآموزان صحبت كنيد
تأثير انگيزش در آموزش و پرورش و کلاس درس، پیشنهاداتی به معلمان
معلمان و مربياني كه وظيفه تعليم و تربيت را به عهده دارند، براي آنكه بتوانند وظيفه خود را انجام دهند و رغبت به يادگيري بيشتر را در شاگردان به وجود آورند، بايد بدانند كه چگونه ميتوانند در اجراي اين منظور از عامل انگيزش بهره گيرند. البته، براي ايجاد انگيزش عوامل گوناگوني وجود دارند كه مهمترين و كارسازترين آنها را در ايجاد انگيزش تحصيلي به اختصار بيان ميكنيم.
1ـ تشويق زباني: گاهي تشويق لفظي معلم مانند احسنت، آفرين و بسيار خوب، از هر شيوه انگيزشي ديگر مؤثرتر است. تشويقهاي زباني در شاگردان خردسال تأثير بيشتري دارند بدين جهت، معلمان بايد از به كار بردن الفاظ درشت، برخورد كننده و ركيك خودداري كنند و به گفته سعدي زمزمة محبتساز كنند و محيط امن و رضا به وجود آورند.
2ـ كاربرد آزمون و نمره: بعضي از معلمان بيآنكه به يادگيري و درك مطلب از سوي شاگردان توجهي داشته باشند، پي در پي درس ميدهند و دربارة درسهاي گذشته هيچگونه پرسشي نميكنند. روانشناسان معتقدند كه با اين روش، انگيزههاي لازم در شاگردان پديد نميآيد. اما اگر معلم بتواند هر دو هفته يكبار از درسهاي داده شده امتحان كند و نمرههاي آنها را به نحوي در آزمونهاي پاياني دخالت دهد، تهديدها در تمركز حواس شاگردان اختلال به وجود ميآورد و آنان را بيشتر به فكر تقلب مياندازد تا آموختن درس.
3ـ انگيزش حسن كنجكاوي: يكي ديگر از راههاي ايجاد انگيزش، تحريك حس كنجكاوي شاگردان است. اگر معلم بتواند ضمن درس مسائل مربوطه را مطرح كند يا طرحهايي را ارائه دهد كه نياز به دانش و بينش داشته باشد، آنچنان كه شاگردان را براي يافتن پاسخ به تلاش و كوشش فكري وادارد، اين امر بيشك آنان را به دانستن و آموختن بيشتر علاقهمند ميسازد، زيرا يكي از ويژگيهاي يك انسان سالم و اميدوار به زندگي، يافتن پاسخهاي درست براي مسائل و معماهايي است كه در برابر او قرار ميگيرند.
4ـ اهميت شبيهسازي و بازي: وقتي درس با تفريح و بازي همراه باشد، شاگردان به آموختن آن علاقه بيشتري پيدا ميكنند. بازيها و شبيهسازيها از آن جهت داراي اثر انگيزش هستند كه هم اطلاعات يادگيرندگان را با واقعيات محيط تطابق ميدهند و هم تصويرهاي روشني از زندگي واقعي عرضه ميكنند و شاگردان را بهطور مستقيم با جريانها و مسائل يادگيري روبرو ميسازند. به تجربه ثابت شده است كه وقتي يادگيرندگان مطالب درسي را در ارتباط با مسائل و پيشرفتهاي زندگي بيينند و آنها را سودمند تشخيص دهند، به آموختن آنها دلبستگي بيشتري پيدا ميكنند.
5 ـ علاقه معلم به درس: علاقه امري مسري است. وقتي شاگردان ببينند كه معلم خود تا چه حد به موضوع درس و پيشرفت در آن اهميت ميدهد، همين امر سبب ميشود كه شاگردان نيز درس را جدي بگيرند و براي آموختن و تسلط در آن كوشش بيشتري به كار برند، اما اگر ملاحظه كنند كه معلم به درس چندان علاقه و توجهي ندارد يا از روي خستگي و بيميلي به تدريس ميپردازد و شاگرداني كه درس را آموخته با نياموختهاند، در نظر او يكسانند آنها نيز به درس بياعتنا ميشوند. البته پيشرفتهاي تحصيلي درچنين وضعي بسيار كند و ناچيز خواهد بود.
6ـ اتاق درس دلانگيز: كلاسي كه از نظر وسعت، آسايش، نور و تهويه خوب و متناسب باشد بيشتر رغبت شاگردان را براي حضور مرتب در كلاس برميانگيزد، به ويژه اگر از نظر رواني هم از شرايط لازم برخوردار باشد ، همچنين معلم و سرپرستان مدرسه بايد مراقب امنيت بدني و رواني شاگردان باشند. بدين معني كه اجازه ندهند شاگردان زورگو و زيردست آزار امنيت رواني شاگردان ضعيفتر را دچار مخاطره سازند. به علاوه كلاس هر درس بايد در حد امكان داراي تجهيزات مورد نياز باشد. براي نمونه، در كلاس معلم جغرافيا بايد افزون بر نقشه جهاننما، نقشه كشوري كه درس داده ميشود وجود داشته باشد.
7ـ تأثير مسابقه: مسابقه نيز يكي ديگر از انگيزههاي آموزشي است. وقتي معلم ميخواهد بداند كه كداميك از شاگردان او در درس معيني بهترين است، ميان شاگردان مسابقه برگزار ميكند. البته بايد توجه داشت همانگونه كه در وزنهبرداري، هم وزنها با هم مسابقه ميدهند، در موضوعهاي علمي نيز نميتوان شاگردان كمهوش را با نيزهوشان به مسابقه واداشت. مسابقههاي ناهمگون نه تنها انگيزة يادگيري پديد نميآورند، بلكه شاگردان كم استعداد را از درس و مدرسه سرخورده و نااميد ميسازند. روانشناسان معتقدند كه اگر بنا باشد ميان شاگردان مسابقهاي برگزار شود، بايد شاگردان هم استعداد را به مسابقه واداشت، ولي بهترين مسابقه آن است كه هر شاگرد با خودش مسابقه بدهد.بدين معني كه بكوشد پيشرفتهاي درسي او هر هفته بهتر از هفته گذشته باشد.
8 ـ دريافت جايزه: گروهي از شاگردان براي دريافت جايزه به كار و پيشرفتهاي تحصيلي علاقه نشان ميدهند. ليونور درويل معتقد است: «اگر به شاگردي كه در كارش پيشرفت كرده است جايزه بدهيم، شاگردان ديگر را بهطور غيرمستقيم به كارشان دلبسته كردهايم.
شاگردان هرچه بيشتر به دريافت جايزه علاقه داشته باشند، كوشش زيادتري براي اصلاح و پيشرفت تحصيلي به خرج ميدهند. جايزه گرچه داعيه مؤثري براي كار و فعاليت است، اما بايد جانب احتياط را رعايت كرد. پدر و مادر يا معلمي كه براي كار كودكان پيوسته به جايزه متوسل ميشوند، در واقع به آنان رشوه ميدهند. در اينجا خطري كه ممكن است پيش بيايد، اين است كه كودكان عادت كنند هر وقت جايزهاي در كار باشد، بايد به فعاليت بپردازند و آنگاه كه جايزهاي وجود ندارد، سستي و تنبلي پيشه كنند. به اين جهت شايسته است كه داعيههاي ديگري را به كار برند.»
9ـ پرهيز از تبعیض: يكي از عواملي كه موجب دلسردي و بيعلاقگي در امر تحصيل ميشود، تبعيضي است كه معلم نسبت به شاگردان مختلف روا ميدارد. وقتي شاگردان ببينند كه معلم با آنان رفتاري يكسان ندارد و بعضي را بر بعضي ديگر ترجيح ميدهد، نسبت به او سوءظن پيدا ميكنند و در نتيجه به درس او نيز بيعلاقه ميشوند.
معلم ورزيده و كاردان هرگز اين احساس را در شاگردان خود به وجود نميآورد كه او فرزندان طبقههاي اجتماعي بالا را برتر و از فرزندان طبقههاي پايين ميداند، بلكه ميكوشد نشان دهد كه در كلاس براي او فرزندان سرمايهداران، دولتمردان و كارگران يكسانند. فقط كساني در نزد او گراميترند كه وظيفهشناستر و مسئولترند و در نتيجه از امتياز و احترام بيشتري برخوردار ميشوند.
10ـ ايجاد نگراني: تشويق يا نگراني نيز در مواردي فرد را وادار به كار و فعاليت ميكند. اگر شاگرد از نمرة بد يا مردود شدن در امتحان پاياني بيمي به خود راه ندهد، به درس خواندن و يادگيري نميپردازد، اما نگراني بيش از حد هم موجب اختلال در تمركز انديشه و حواس ميشود و شاگرد را از پيشرفتهاي تحصيلي باز ميدارد و در نتيجه او را از درس و مدرسه بيزار ميكند. بنابراين، نگراني و دلواپسي اگر بدان حد و ميزاني برسد كه شاگرد را به كار و كوشش وادار ميكند، انگيزهاي ارزنده و سودمند است، اما اگر سبب اضطراب خاطر و اختلال فكر شود، معلم بايد در تسكين آن بكوشد و به راههاي مختلف شاگردان را از نگراني امتحان و نمره بيرون آورد.
11ـ تغيير به عنوان پيشرفت: اگر شاگرد اعتقاد پيدا كند كه تغيير و تحول نشانه پيشرفت و تكامل است، آن وقت ميكوشد كه خود را از حالت ايستايي و توقف در جهالت و ناداني خارج سازد و با آموختن مطالب و راه و روش هاي جديد خود را با دگرگونيهاي محيط سازگار كند. اگر نتوان چنين فكري را در ذهن شاگرد به وجود آورد، نميتوان از او انتظار داشت كه براي تغيير و يادگيري و بهبود وضع خود كوشش پيگيري به كار برد، اما گاهي ميتوان با توسل به آيهها و حديثهاي ديني و اشاره به خواست و اراده خداوند به تحقق چنين هدفي دست يافت.
12ـ ارتباط درس با زندگي: معلم در همان جلسه نخست بايد به بيان اهميت و اعتبار درس خود بپردازد و فرا گرفتن درس و حل مسائل زندگي را به هم ارتباط دهد. براي مثال، درس حساب و رياضي را، نه تنها يك دانش مهم به شمار آورد، بلكه دانستن آنها را، هم در مسائل روزانه زندگي و هم در محاسبههاي علمي و ياري به پيشرفت در علوم ديگر، يادآور شود.
13- ترتيبدادن شرايط محيط آموزش به نحوي كه براي شاگرد خوشايند باشد.
شركت شاگردان در يادگيري مطالب درسي بايد تقويت شود. عوامل يا حوادثي كه اين شركت كردن را ناخوشايند ميسازند بايد به حداقل كاهش يابند.
برخي از عوامل ناخوشايند عبارتند از:
-ناراحتي جسمي ناشي از نشستن در كلاس به مدت طولاني يا دشواري ديدن تخته سياه.
-ناكامي ناشي از ناتواني در دريافت تقويت از معلم در برابر انجام دادن رفتار مطلوب سنجيدن معلومات شاگردان در مورد مطالبي كه قبلاً به آنان آموخته نشده است.
-سعي در تدريس مطالبي كه بالاتر از سطح درك و استعداد شاگردان باشد.
-نبودن بازخوردهاي به موقع در كلاس.
-شركت كردن شاگرد در كلاسي كه شاگردان آن از نظر استعداد، در سطح پايينتري قرار دارند.
14- انجام دادن كارهاي غيرمنتظره در كلاس
تغيير روش معمول و عادي معلم در كلاس ممكن است عاملي براي برانگيختن شاگردان باشد. مثلاً معلم
ميتواند ناگهان پيشنهاد كند كه درس را در هواي آزاد و خارج از كلاس ادامه دهند.
:: موضوعات مرتبط:
تربیتی ,
,
:: برچسبها:
"تربیت" ,
"آموزش" ,
"مدرسه" ,
"انگیزه" ,
"معلم" ,
"تاثیر" ,
"تحصیل" ,
"خانواده" ,
"فرهنگ" ,
"روانشانس" ,
"محیط" ,